تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد زندگی درد قشنگیست که جریان دارد زندگی درد قشنگیست ، به جز شبهایش!که بدون تو فقط خوابِ پریشان دارد یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند؟! کار خیر است اگر این شهر مسلم, ...ادامه مطلب
همچو طاعونی که در دلها سرایت می کنی با سلاح سرد چشمانت جنایت می کنی هر کجا پا می گذاری فتنه بر پا می شودعالمی را با نگاهی مبتلایت می کنی عطر گیسویت نماز شیخ شهرم را شکستقبله را هم ، هم مسیر چشم ه, ...ادامه مطلب
" گلایه " تکه یخی که عاشق ابر عذاب می شودسر قرار عاشقی همیشه آب می شود به چشم فرش زیر پا سقف که مبتلا شودروز وصالشان کسی خانه خراب می شود کنار قله های غم نخوان برای سنگ هاکوه که بغض می کند سنگ ،, ...ادامه مطلب
نبودی مثل من سرگشته در امواج چشمانیکه حتی نوح ترسید از چنین سیل خروشانی نمی دانی چه دردی دارد از یار خودی خوردننخوردی مثل من از غیب هرگز تیرِ مژگانی به جرم بوسه ای رسوای عالم بودم اما حیف ...نشد, ...ادامه مطلب
شرحِ دردیست که یک مرد دچارش باشدصد گره ؛ کور تر از کور به کارش باشد زخمی ام مثل شبانی که از اقبال کجشپسر حاکم شهر عاشق یارش باشد حال آن مجرم محکوم به اعدامی کهمادرش گریه کنان شاهد دارش باشد یا, ...ادامه مطلب
شب چو در بستم و مست از می نابش کردمماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا؟گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم منزل مردم بیگانه چو شد خانه ی چشمآن قدر گریه نمودم که خرا, ...ادامه مطلب
"بعضی حرف ها" مانده پشت بغض تلخم دردِ بعضی حرفها نیست اینجا بین مردم،مردِ بعضی حرفها گاه گاهی می خورد بر قامت احساس من ضربه ای از تیشه ی نامردِ بعضی حرف ها کرده ام پاک از دلم اندیشه ی غم را ولی با, ...ادامه مطلب
من به بعضی چهرهها چون زود عادت میکنمپیششان سر بر نمیآرم، رعایت میکنم همچنان که برگ خشکیده نماند بر درختمایهی رنج تو باشم رفع زحمت میکنم این دهانِ باز و چشم بیتحرّک را ببخشآن قدر جذّابی, ...ادامه مطلب
نفسم گرفت ازین شب در این حصار بشکندر این حصار جادویی روزگار بشکن چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خونبه جنون صلابت صخره ی کوهسار بشکن تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانهلب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن, ...ادامه مطلب
" شعر میهن " دراین خاک زرخیز, ایران, زمین نبودند جز مردمی پاک دین همه دینشان مردی و داد بود وز آن کشور آزاد و آباد بود چو مهر و وفا بود خود کیششان گنه بود آزار کس پیششان همه بنده ناب یزدان پاک همه, ...ادامه مطلب
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست حاصل خیره در آینه شدنها آیا دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟! بیسبب تا لب دریا مکشان قایق را قایقت را, ...ادامه مطلب
دیگر توان شعر گفتن هم ندارم آنقدر غم دارم که چیزی کم ندارم دل خسته ام از عکس ها و خاطراتت جز زخم عشقت بر تنم مرهم ندارم فرهاد بودم روزگاری درنگاهت حالا چو جمشیدم که جام جم ندارم آنقدر ویرانم که د, ...ادامه مطلب
آهسته در این نم نم باران بغلم کن مردم همه خوابند تو یک آن بغلم کن اسپندبه روی دل من دود کن امشب دور از بدی چشم حسودان بغلم کن زخمی تر از آنم، بپرم تا لبه ی بوم گنجشک صفت گوشه ی ایوان بغلم کن لیلی, ...ادامه مطلب
به نسیمی همه ی راه به هم میریزد کی دل سنگ تو را آه به هم میریزد سنگ در برکه میاندازم و میپندارم با همین سنگ زدن، ماه به هم میریزد عشق بر شانه ی هم چیدن چندین سنگ است گاه میماند و ناگاه به ه, ...ادامه مطلب
صدای گمشده در غارهای مسدودم فرود آمده از قلهای مه آلودم کنار شمع نشستند و راز میگفتند نگاه کردم و آتش برآمد از دودم گرفتم آنکه گلستان شوند هیزمها چگونه سرد شود خاطرات نمرودم به شوق یافتنت ای کل, ...ادامه مطلب