می چرخم از دلتنگی ات، دور اُتاقم را
آیا شود، فالی زنی ،گیری سُراغم را
من مانده ام با یک بغل احساس شیدایی
عاشق شدم ، ثابت کنم ، این عشق داغم را
یوسف شدی ، درخلوتِ دیدار تو باید
پاره کنم ، پیـــــــراهنِ برگِ طلاقم را
میخندم و گاهی سه تاری می زنم ،تنها
وقتی که یادی می کنم شب بوی باغم را
در گیر و دار چشم لیلایت دلم فهمید!
گرما دهی احساس مجنون رواقم را
هم میزنم آن قهوه ی تحویل سالی را
شاید به" نوروزی "، ببینی اشتیاقم را
شاعر: علی اکبر سلطانی
****
با تشکر از دوست عزیز:
برچسب : نویسنده : edonyaeshaeran7 بازدید : 124