مگر تو یار نبودی؟ بمان و یاری کن
بمان و با من ِ دلمُرده سوگواری کن
هزار بار به شوق ِ تو با تو خندیدم
تو نیز با من یک بار گریهزاری کن
به دیگران چه که درکم کنند یا نکنند
"تو" درک کن "تو" کنارم بمان "تو" کاری کن!
سیاهی ِ بختم را "تو" التیام بده
سپیدیِ مویم را "تو" سرشُماری کن
تمام زندگیام چند یادگار از توست
نگاهداری از این چند یادگاری کن
منم که سهم تو هستم! مرا به کم مفروش
صبور باش عزیزم، سهامداری کن...
شاعر: یاسر قنبرلو
***
برچسب : نویسنده : edonyaeshaeran7 بازدید : 166