زندگی... جیره مختصری است،مثل یک فنجان چای، وکنارش عشق است،مثل یک حبۂ قند،زندگی راباعشق، نوش جان بایدکرد."سهراب سپهری "سهراب سپهری :زندگی رسم خویشاوندی استزندگی بال و پری دارد با وسعت مرگپرسشی دارد اندازه ی عشقزندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برودزندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر د, ...ادامه مطلب
نه! نگفتم دوستت دارم ولی جانم تویی خالق هر لحظه از این عشق پنهانم تویی .با نگاهت داغ یک رویای شیرین بر دلم-مینشانی تا بفهمم حکم ویرانم تویی.بیقراری میکند در شعر هم رویای توباعث بیتابی چشمان گریان, ...ادامه مطلب
همهٔ هستی من آیهٔ تاریکیست که ترا در خود تکرارکنان به سحرگاه شکفتنها و رستنهای ابدی خواهد برد من در این آیه ترا آه کشیدم، آه من در این آیه ترا به درخت و آب و آتش پیوند زدم زندگی شاید یک خیابان درا, ...ادامه مطلب
جانا بیار باده که ایام میرود تلخی غم به لذت آن جام میرود جامی که عقل و روح حریف و جلیس اوست نی نفس کوردل که سوی دام میرود با جام آتشین چو تو از در درآمدی وسواس و غم چو دود سوی بام میرود گر, ...ادامه مطلب
شانه های توهمچو صخره های سخت و پر غرورموج گیسوان من در این نشیبسینه میکشد چو آبشار نور شانه های توچون حصار های قلعه ای عظیمرقص رشته های گیسوان من بر آنهمچو رقص شاخه های بید در کف نسیم شانه های ت, ...ادامه مطلب
من از عهد آدم تو را دوست دارم از آغاز عالم تو را دوست دارم چه شبها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم نم: تو را دوست دارم نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی! من ای حس مبهم تو را دوست دارم سلامی صمیم, ...ادامه مطلب
مگر تو یار نبودی؟ بمان و یاری کنبمان و با من ِ دلمُرده سوگواری کن هزار بار به شوق ِ تو با تو خندیدم تو نیز با من یک بار گریهزاری کن به دیگران چه که درکم کنند یا نکنند"تو" درک کن "تو" کنارم بمان "تو", ...ادامه مطلب
بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟ گرمی ثانیه ای خانه شدن را بلدی؟ تو که ویرانه کننده است غمت می دانمخوردن غصّه و ویرانه شدن را بلدی؟ آنقدر سوخته قلبم که قلم می سوزدشمع گریان شده، پروانه شدن را بلد, ...ادامه مطلب
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما آتش ز, ...ادامه مطلب
خواب دیدم دفترم را باد برد مشق عشق دلبرم را باد برد مستی لالایی از هوشم پرید لای لای مادرم را باد برد پر گشودم در هوای آفتاب سایه ی بال وپرم را باد برد سر سپردم در طریق عاشقی در انالحقی سرم را, ...ادامه مطلب
نشود فاش کسی آنچه میان من و توستتا اشارات نظر نامه رسان من و توست گوش کن با لب خاموش سخن می گویمپاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندیدحالیا چشم جهانی نگران من و توست, ...ادامه مطلب
شرحِ دردیست که یک مرد دچارش باشدصد گره ؛ کور تر از کور به کارش باشد زخمی ام مثل شبانی که از اقبال کجشپسر حاکم شهر عاشق یارش باشد حال آن مجرم محکوم به اعدامی کهمادرش گریه کنان شاهد دارش باشد یا, ...ادامه مطلب
باز پاییز برای تو نبارم سخت استپای هر خاطرهات بغض نکارم سخت است.ایکه نفسگیرترین حادثهی فصل خزانمن به اسمت برسم، سخت نبارم سخت است.هر نفس درد بیاید برود، حرفی نیستقاب عکست بشود دار و ندارم سخت , ...ادامه مطلب
از تو بعید نیست جهان عاشقت, شود شیطان رانده، سجده کنان عاشقت, شود از تو بعید نیست میان دو خنده ات تاریخ گنگی از خفقان، عاشقت, شود توران به خاک خاطره هایت بیافتد و آرش، بدون تیر و کمان، عاشقت, شود چشما, ...ادامه مطلب
بی تو از چهرهی پاییز،, غمانگیز,ترمچه بلاها که نیاورده جدایی به سرم مثل تنهایی یک کوچه در این شهر شلوغ دلخوشِ آمدن و رفتن یک رهگذرم بس که در حسرت پروازم و پرپر زدهامکورکورانه قفس ساختم از بال و , ...ادامه مطلب