زندگی... جیره مختصری است،مثل یک فنجان چای، وکنارش عشق است،مثل یک حبۂ قند،زندگی راباعشق، نوش جان بایدکرد."سهراب سپهری "سهراب سپهری :زندگی رسم خویشاوندی استزندگی بال و پری دارد با وسعت مرگپرسشی دارد اندازه ی عشقزندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برودزندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر د, ...ادامه مطلب
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد زندگی درد قشنگیست که جریان دارد زندگی درد قشنگیست ، به جز شبهایش!که بدون تو فقط خوابِ پریشان دارد یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند؟! کار خیر است اگر این شهر مسلم, ...ادامه مطلب
ای عشق! همّتی کن ،رنجم به سر بَر ای عشق!از پا نشسته داری ،دستی بر آور ای عشق! پیریّ و هم تو دانی ،آن جادوی جوانیآری تو هم قدیمی ،هم نا مکرّر ای عشق! ما خسته ایم و تشنه ، تو سایه ای و چشمهباغی ،پ, ...ادامه مطلب
بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟ گرمی ثانیه ای خانه شدن را بلدی؟ تو که ویرانه کننده است غمت می دانمخوردن غصّه و ویرانه شدن را بلدی؟ آنقدر سوخته قلبم که قلم می سوزدشمع گریان شده، پروانه شدن را بلد, ...ادامه مطلب
عقیقه ام به نگاهت که از بلا بپرمتو آن بلای قشنگی که آمدی به سرم اسیر چشم تو مشروطه خواه لجبازمبه خاطر تو ز شاهی چه ساده میگذرم شبیه پنجره ای بسته رو به آزادیز هرچه آن ور دیوار هست بی خبرم نصیب, ...ادامه مطلب
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدنمنم که دیده نیالودهام به بد دیدن وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیمکه در طریقت ما کافریست رنجیدن به پیر میکده گفتم که چیست راه نجاتبخواست جام می و گفت عیب پوشیدن , ...ادامه مطلب
شرحِ دردیست که یک مرد دچارش باشدصد گره ؛ کور تر از کور به کارش باشد زخمی ام مثل شبانی که از اقبال کجشپسر حاکم شهر عاشق یارش باشد حال آن مجرم محکوم به اعدامی کهمادرش گریه کنان شاهد دارش باشد یا, ...ادامه مطلب
تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی نم ندهی به کشت من آب به این و آن دهی جان منی و یار من دولت پایدار من باغ من و بهار من باغ مرا خزان دهی یا جهت ستیز من یا جهت گریز من وقت نبات ریز من وعده و امتح, ...ادامه مطلب
"بعضی حرف ها" مانده پشت بغض تلخم دردِ بعضی حرفها نیست اینجا بین مردم،مردِ بعضی حرفها گاه گاهی می خورد بر قامت احساس من ضربه ای از تیشه ی نامردِ بعضی حرف ها کرده ام پاک از دلم اندیشه ی غم را ولی با, ...ادامه مطلب
نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاستعشق را همواره با دیوانگی پیوند هاست شاید اینها امتحان ماست با دستور عشقورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست چند می گویی که از من شکوه ها داری به دل ؟لب که بگشایم, ...ادامه مطلب
زمان رفت و زان آدم از چند رنگ به هر جای گردون, نهادند, چنگ خرد خفتگان ره به صحرا زدند به خاک بیابان شناور شدند چو با سوسمارو ملخ زد نشان چنین قوم نامیده شد تازیان و زان سوی قومی دگر بی نظیر عزیزو , ...ادامه مطلب
به نسیمی همه ی راه به هم میریزد کی دل سنگ تو را آه به هم میریزد سنگ در برکه میاندازم و میپندارم با همین سنگ زدن، ماه به هم میریزد عشق بر شانه ی هم چیدن چندین سنگ است گاه میماند و ناگاه به ه, ...ادامه مطلب
به بررسی از مرجع آسمان طبق کپی رایت زدم و بررسی از مرجع آفتاب طبق کپی رایت بررسی از مرجع آوردم طبق کپی رایت برای هر دوی مان التهاب بررسی از مرجع آوردم طبق کپی رایت هزار تیزیِ یخ بر تنم کشید اسفند ولی به شوق بهار تو تاب آوردم برای کوزه گی ات چشمه چشمه آب زلال برای خمره گی ات هم شراب آوردم منی که بوسه به , ...ادامه مطلب
بعدِ یک سال بهار آمده، میبینی که؟ باز تکرار به بار آمده، میبینی که؟ سبزی سجدهی ما را به لبی سرخ فروخت عقل با عشق کنار آمده، میبینی که؟ آنکه عمری به کمین بود، به دام افتاده چشم آهو به شکار آمده،, ...ادامه مطلب
بـیـا، کـه بیتو بـــه جان آمدم ز بررسی از مرجع تنهایی طبق کپی رایت نمانده صـبر و مــرا بیـش ازین شکیبایی بیا، کـه جان مـرا بیتو نیست برگ حیات بیا، که چــشم مرا بیتو نیـسـت بینایی بیــا، کــه بیتو دلـــم راحتـی نـمییابد , ...ادامه مطلب